مقدمه
در ابتدای امر به بررسی بخش محتوایی آموزش و پرورش شناختی و اتفاقات مرتبط با آن، از جمله امکاناتی که به واسطهی آن فراهم شده و کارهایی که در دنیا برای آن صورت گرفته، میپردازیم و در مورد وظایف و برنامههای ستاد علوم شناختی به عنوان مرجع اصلی توسعهی این حوزه نیز صحبت خواهیم کرد.
همانطور که میدانید علوم شناختی جنبهای کاربردی دارد که به واسطهی آن علوم دیگر از جمله پزشکی، اقتصاد و مدیریت را تحتتأثیر قرار میدهد. این شاخه از علم در پیوند با تعلیم و تربیت نقشآفرینی متمایزی را در سطح دنیا به وجود آورده است. به سخن دیگر، علوم شناختی با مطالعهی ذهن و مغز و ایجاد فهم نسبت به مؤلفهها و فرآیندهای شناختی، زمینههای بازنگری در مبانی و اصول تعلیم و تربیت را به وجود آورده است. بنابراین جهتگیری جدیدی در دنیا شکل گرفته که نشاندهندهی وجود اقبالی بالا در سطح دانشگاهی برای توسعهی حوزهی مطالعات بینرشتهای و علوم شناختی و تربیتی است. به دنبال این جهتگیریها سرعت گسترش این حوزه، هم در جهت توسعهی نیروی انسانی و هم در جهت ایجاد قابلیتهایی برای انتقال پژوهشگران برتر حوزههای مختلف رشتهای و بینرشتهای، به شکل قابل ملاحظهای افزایش یافته و دپارتمانهای جدیدی در دانشگاههای معتبر دنیا تأسیس شده است. حال این سؤال مطرح میشود که در سطح دنیا چه ایدههایی در این مورد وجود دارد و به طور کلی چه اقداماتی برای نیل به این اهداف صورت گرفته است.
یکی از کارهایی که در سطح پژوهش در حال انجام است، مطالعات شناختی در حوزهی آموزش میباشد. مراکز زیادی در دنیا به وجود آمدهاند که مشغول بررسی یادگیری در سطح نورونی هستند؛ این مراکز در قلمروی خاصی از یادگیری (برای مثال ریاضیات) در حال انجام مطالعاتی هستند تا نقشهی شناختی مربوط به آن حوزه را کشف کنند و حتی به دنبال بررسی آسیبهای موجود در این نقشه، یا به تعبیری بدکارکردی شناختی که در ذهن برخی از افراد وجود دارد، هستند تا تعریف و فهم جدیدی از عملکرد ذهن و مغز در ارتباط با یادگیری حاصل شود. هدف این پژوهشها به دست آوردن شواهدی است که بتوان با اتکا به آنها تصمیمهای بهتری را برای تعلیم و تربیت اتخاذ کرد. قلمروی دیگری که در حال حاضر به سرعت در حال گسترش است، قلمرویی است که از آن به عنوان “علوم یادگیری” یاد میشود. هدف مطالعات پیرامون این حوزه، انجام پژوهشهایی در موقعیتهای واقعیِ یادگیری مثل کلاس درس و مطالعهی فرآیندهای شناختی اجتماعی اثرگذار بر یادگیری است. پس هدف اصلی در اینجا شناسایی مؤلفههای شناختی تأثیرگذار بر یادگیری و چگونگی توسعه و به کارگیری آنهاست. تولید دانش تربیتی برای بهسازی یادگیری وعدهای است که دانشمندان حوزهی علوم دادهاند تا به کمک آن و در پیوند با علوم شناختی، تعلیم و تربیت را بهبود ببخشند.
قلمروی سومی که در این پیوند وجود دارد بر این باور است که باید به فرصتها و ابزارهایی اندیشید که ظرفیت شناختی انسانها را بهبود بخشند. پس باید در پی برنامههایی بود که باعث ارتقای توجه و بهبود تصمیمگیری میشوند. به همین منظور مجموعهای از تولیدات، ابزارها و حتی بازیهایی به وجود آمدهاند که هدف آنها بهبود مکانیسمهای شناختی افراد است.
با این تفاسیر، بعد از عبور از هر کدام از این قلمروها که مسیر بهسازی متمایزی را دنبال میکنند، به یک نگاه جامع میتوانیم اشاره کنیم. نگاهی جامع بر این باور است که میتوان از علوم شناختی برای بازآرایی نظامهای آموزشی در لایههای مختلف آن بهره برد. از جملهی این لایهها میتوان به مبانی و اصول تربیت، اهداف و برنامههای درسی، طراحی و سازماندهی محتوای دانش، روشهای تدریس، سنجش و ارزشیابی، مدیریت رفتار و بسیاری از سطوح دیگر اشاره کرد. این نگاه جامع همان نگاهی است که ستاد علوم شناختی در حال حاضر بر رویش متمرکز است و با انجام پروژههایی درصدد است این مدل کلی تعلیم و تربیت را که بهرهمند از علوم شناختی است، تولید کرده و در اختیار دستاندرکاران تعلیم و تربیت قرار دهد.
آموزش شناختی در سطح جهانی و کشوری
حال برای بررسی این مسئله که تا چه حد در کشورهای مختلف و کشور ما به آموزش و پرورش شناختی پرداخته شده، باید سطوح مختلف آموزش شناختی را بشکافیم و در هر سطح به دنبال پاسخ این سؤال باشیم. در بسیاری از کشورها نظام آموزشی از نوع متمرکز است، به این معنا که برنامهی درسی به شیوهای است که با رعایت استانداردهای ملی در سطح مدرسه تولید میشود. بنابراین، با توجه تنوع رویکردها و امکانات مدارس مختلف، نمیتوان به این سؤال پاسخ داد. با این وجود مطالعات مختلفی جهت بررسی اینکه کدام کشورها در زمینهی آموزش و پرورش شناختی به استانداردهای مطلوب دست پیدا کردهاند، صورت گرفته است. برای مثال در مطالعهای که در دانشگاه هاروارد صورت گرفت، معیارهایی را که مورد قبول دانشمندان علوم شناختی و تعلیم و تربیت بود اعمال کردند تا به شکل دقیقتری به بررسی اصول رعایت شده آموزش و پرورش شناختی در کشورهای مختلف بپردازند. در یکی از مطالعات اخیر دانشکدهی علوم شناختی، برنامهی ملی درسی ایران و انگلستان، بر اساس اصول آموزش شناختی و در سطوح مختلف، نسبت به هم مورد مقایسه قرار گرفتند. از جملهی این سطوح میتوان به برنامههای درسی در سطح مدرسهای و فرآیندهای یادگیری و یاددهی اشاره کرد. نتیجهی این بررسی هم در آیندهای نزدیک اعلام خواهد شد.
یک مطالعهی تطبیقی در سطح برنامهی ملی درسی میتواند نشان بدهد که چقدر به اصول یاد شده در زمینهی نظام آموزشی از جمله توسعهی تفکر یا عقلانی کردن، توجه شده است. برای مثال از جمله بخشهایی که توجه شایانی به آن نشده، بخش تقویم آموزشی است. طبق اصول آموزش شناختی، فاصلهگذاری در طول سال تحصیلی باید مناسب و متناسب باشد تا دانشآموزان در زمینهی یادگیری عملکرد بهتری داشته باشند. در کشور ما تعطیلات تابستانی سه ماهه و حتی گاهی چهار ماهه است. این فاصلهی طولانی موجب میشود دانشآموزان قادر به بازخوانی بسیاری از تجربههای یادگیری که در طول سال تحصیلی کسب کردهاند، نباشند. تقویم آموزشی مطابق با اصول آموزش شناختی بیان میدارد که سال تحصیلی باید به سه قسمت تقسیم شده و فاصلهی بین این ترمها به میزان مشخصی کاهش یابد تا پیوستگی در امر یادگیری محقق شود. برای مثال در کشور انگلستان تعطیلات به دو بخش تقسیم شده: تعطیلات تابستانی و تعطیلات زمستانی. در واقع تعطیلات سال نوی آنها به گونهای است که باعث متعادلتر شدن قسمتهای مختلف سال تحصیلی میشود، در حالی که در کشور ما ترم پاییزه بسیار طولانیتر از ترم بهاره است و معمولاً بعد از تعطیلات عید افت محسوسی در وضعیت تحصیلی دانشآموزان مشاهده میشود.
ارزشیابی در آموزش و پرورش شناختی: کنکور سراسری
اصل کلی آموزش شناختی بر یک مفهوم بسیار کلیدی با عنوان یادگیری عمیق استوار است. منظور از یادگیری عمیق در واقع ایجاد پیوند بین فرآیندهای شناختی و مفاهیم دانشی است که در فرصتهای یادگیری وجود دارند. به زبان سادهتر یعنی مفاهیم دنیای ذهنمان را با فرآیندهای شناختی متعددی پردازش کنیم تا آن مفهوم برایمان معنی و عمق بیشتری پیدا کنند. بنابراین سنجش شناختی یعنی سنجش یادگیری عمیق. در این راستا به ابزارهایی نیاز خواهیم داشت که علاوه بر مفاهیم، قادر باشند فرآیندهای شناختی مرتبط با مفاهیم را هم بسنجند و نشان بدهند که چگونه مفاهیم مختلف پردازش و مسائل حل میشوند و چگونه نتایج مختلف به دست میآیند.
ابزار پرسش چند گزینهای یا تست قادر به سنجش یادگیری عمیق نیست. آزمونهایی نظیر کنکور به دنبال ارزیابی گسترهی زیادی از دانش در مدت زمانی محدود هستند. این مدل به هیچ عنوان مطابق با اصول سنجش شناختی نیست. ضمن اینکه از نظر مواد مختلف آزمون برای تحصیل در رشتههای مختلف هم جای سؤال وجود دارد. برای مثال فردی با دیپلم ریاضی که قصد دارد در رشتهی مکانیک تحصیل کند، باید آزمونهای مربوط به دروس دیگر را هم تجربه کند. این در حالیست که طبق منطق ارزشیابی شناختی، مواد آزمون جهت تعیین صلاحیت تحصیل فرد در رشتهای خاص باید به گونهای باشد که یادگیری آنها مقدمات یادگیری رشتهی مورد نظر باشد و در غیر این صورت حضورشان در آزمون بیمعنی است.
نکتهی حائز اهمیت بعدی این است که چگونه میشود افراد فرصت یادگیری و کسب توانایی برای مواد مختلف آزمون را در زمانهای متفاوتی به دست بیاورند. در برخی کشورها به این مسئله اندیشیده شده و راهحلهای مختلفی برای آن ارائه شده است. مثلاً در بعضی کشورها مراکز آزمونی طراحی شده که در طی سال چندین بار آزمونهایی را برگزار میکنند و به شکلی استاندارد یادگیری را مورد ارزیابی قرار میدهند؛ بنابراین ممکن است دانشآموزان در طول سال تحصیلی، تا زمان کسب نمرهی قبولی، چندین بار اقدام به شرکت در آزمون کنند. در طول هر آزمون هم لزومی بر امتحان دادن در تمام مواد نیست و دانشآموز میتواند در هر بار متقاضی شرکت در آزمون مورد نظر خود باشد. در ادامه دانشگاهها هم گزینش خود را بر اساس حدنصابهای کسب شده در دروس مربوط به هر رشته انجام میدهند. برای مثال دانشگاهی اعلام میکند که دانشجویان مورد نظر خود را بر اساس کسب نمرهی الف در سه درس مشخص انتخاب میکند یا دانشگاهی دیگر دانشجویان را بر اساس کسب نمرهی الف در دو درس و نمرهی ب در درس سوم انتخاب خواهد کرد و به همین ترتیب هر دانشگاه برای انتخاب دانشجویان خود استانداردی مرتبط با هر رشته تعیین میکند. با وجود این شرایط و استانداردها عملاً اضطراب کنکور و استرسهای مربوط به مدیریت زمان و حضور در یک آزمون سرنوشتساز از بین رفته و هر فرد میتواند چندین بار شانس خود را برای قبولی در آزمون هر درس بسنجد. حال ممکن است فردی در مدت 6 ماه به حدنصابهای مربوطه دست پیدا کند، در حالی که شاید لازم باشد فردی دیگر یک سال را برای این مهم اختصاص بدهد.
وظیفهی استانداردسازی گزینش بر عهدهی سازمان سنجش میباشد که با توجه به شرایط موجود فعلی این سازمان قادر به برگزاری دو بار کنکور در سال نیست. این مشکل مربوط به سیستمهای متمرکزی است که در آن یک مرکز ملی تلاش میکند تا با برگزاری یک آزمون، وظیفهی انتخاب دانشجویان برای تمامی دانشگاهها را انجام دهد. در حال حاضر، در بسیاری از کشورها مسئولیت انتخاب دانشجو به خود دانشگاهها محول شده است. در کشور ما هم در سالهای گذشته و در مورد گزینش دانشجویان دکتری شرایط مشابهی حاکم بود که به نظر میرسید عملکرد بهتری نسبت به سیستم سنجش متمرکز داشت. با این وجود اخیراً تصمیم گرفته شد که سیستم انتخاب متمرکز مجدداً بر سر کار آید!
بنابراین در پاسخ به این سؤال که آیا آموزش شناختی امروزه دانشی دارد که قابل کاربست باشد، میتوان با قاطعیت جواب آری داد. معیارهایی وجود دارند که با توجه به آنها میتوان آموزش و پرورش شناختی را شروع و اجرا کرد، هرچند این قضیه به هیچ عنوان نفیکنندهی نیازمان به پژوهشهای جدید برای بازآزمایی روشها و برنامهها نیست و باید به حرکت در این مسیر ادامه داد.
ستاد علوم شناختی و آموزش شناختی
برنامهی ستاد علوم شناختی برنامهای دوگانه است. دوگانه به این معنی که ستاد در حال طراحی الگوی آموزشی شناختی است و در این مسیر از پروژههای پژوهشی در مورد مدلهای مفهومی و عملیاتی الگوی آموزش شناختی حمایت میکند. برای نیل به این هدف، ستاد در لایههای مختلفی از بخش آموزش نیروی انسانی تا بخش تولید محتوا و طراحی آزمونهای شناختی در حال تعامل با آموزش و پرورش است. بنابراین ستاد به طرق مختلفی مشغول پشتیبانی آموزش و پرورش جهت کاربست آموزههای شناختی است. حال تحقق این امر میتواند با برگزاری یک مدرسهی تابستانه برای تعداد محدودی از معلمان و مدیران یا با برگزاری یک دوره الکترونیک با موضوع معرفی کاربرد علوم شناختی در آموزش برای تعداد کثیری از دبیران باشد. از محورهای اصلی که در تعامل ستاد علوم شناختی با آموزش و پرورش مورد توجه هستند میتوان به مواردی از قبیل: معرفی ابزارهای سنجشی مورد نیاز آموزش و پرورش و اعتباربخشی به آنها، تولید بستههای یادگیری آموزش شناختی برای توانمند کردن شناختی دانشآموزان و همچنین طراحی مدل ارزیابی شناختی معلمان برای صلاحیتهای شناختیشان اشاره کرد.
مسئولیت پروژهی سنجش شناختی از طرف ستاد به پژوهشکدهی علوم شناختی محول شده و طی آن به بررسی الگوی شناختی پرداخته شده است. طبق نتایج حاصل از این پژوهش ایدهای جدید در راستای طراحی، بازنگری و شیوههای تفسیر و گزارش سنجش یادگیری بر مبنای آموزش شناختی در اختیارمان قرار دارد. در حال حاضر ورود ستاد به لایهی برنامهی درسی یا به عبارت دیگر کتب درسی هنوز رخ نداده و همچنان به مطالعات بیشتری نیاز است تا نحوهی دقیق مداخلهی ستاد به این حوزه برایمان روشن شود.
پروژهی دیگری که ستاد از آن حمایت میکند، پروژهی طراحی و تولید فعالیتهای یادگیری بینرشتهای برای دانشآموزان است که در طی آن تجربهی یادگیری علوم شناختی برای آنها نمونهسازی میشود. مطالعات شناختی نشان دادهاند چنانچه فرصتهای یادگیری از حالت دیسیپلینی و موضوع محور به حالت بینرشتهای تغییر پیدا کنند، نتیجهی به مراتب بهتری حاصل خواهد شد. تمرکز اصلی در حال حاضر بر روی دورههای ابتدایی و پیشدبستانی است. دلیل اصلی این مسئله انعطافپذیری بالاتر و آمادگی بیشتر در این دوره است. تحقیقات ما نشان میدهند که بهترین نقطهی شروع آموزش شناختی در کشور که بسترش فراهم هست، دورهی پیشدبستانی است. خوشبختانه در آن مقطع کتب درسی وجود ندارند و وزارت آموزش و پرورش میتواند به سادگی استانداردهای مشخصی برای یادگیری بر اساس اصول آموزش شناختی را پایهگذاری کند. به همین منظور، امسال در فراخوان ستاد علوم شناختی یکی از موضوعات با عنوان استانداردهای یادگیری برای دورهی پیش از دبستان را به همین مسئله اختصاص دادیم. این نقطه به نوعی نقطهی شروعی است برای ورود اصول آموزش شناختی به دورهی پیشدبستانی با این عنوان که ما برای توسعهی آموزش شناختی در سطح پیش از دبستان نیازی به کتب درسی نداریم و مسئلهی اصلی مورد توجه، نیاز به استانداردهای یادگیری میباشد. سپس باید به روشهای خلق و مدیریت این استانداردها عنایت ویژهای داشته باشیم تا در نهایت به کمک علوم شناختی، آموزش با کیفیتی در دورهی پیشدبستانی داشته باشیم.
در گام بعدی، یعنی ورود به حوزهی دبستان حتی اثرگذاری بیشتری را میتوان دنبال کرد. در حال حاضر در حال کلید زدن پروژهی مربوط به دورهی دبستان هستیم تا برنامههای بینرشتهای یا تلفیقی را تجربه کنیم.
امید است که این جهتگیریها بتواند لایهی طراحی و سیاستگذاری در سطح برنامهی درسی ملی را هم تحت تأثیر قرار بدهد.
آموزش شناختی در جهان
سازمانهایی نظیر یونسکو و سازمان توسعهی همکاری اقتصادی به دنبال برنامههایشان دربارهی سیاستگذاری و حمایت از کشورهای در حال توسعه علیالخصوص در حوزهی بهبود کیفیت آموزش تصمیم گرفتند از دستاوردهای پژوهشهای علوم شناختی بهره ببرند تا جهتگیریهای مربوط به توسعهی کیفی آموزش را طبق مطالعات علوم شناختی پیش ببرند.
به همین منظور اسناد متعددی تهیه و تنظیم شده که از جمله مهمترین آنها میتوان به سند بسیار مشهوری که با عنوان: “چگونه مردم یاد میگیرند” شروع میشود، اشاره کرد. این ایده هم همان زمان مطرح شد که بیان میشد برای کیفیتبخشی به علوم شناختی قدم اول و پایه این هست که بفهمیم انسان چگونه یاد میگیرد و علوم شناختی یکی از مهمترین علومی است که میتواند ما را در رسیدن به این هدف یاری کند.
منبع: مجله مغز و شناخت، شماره 3، پاییز 1396