مسئله ارتقای شناختی کودکان، مسئلهای است که همیشه مورد توجه دانشمندان، پدران و مادران و پزشکان بوده است. فارغ از تمام بیماریها و نقصها و اختلالات شناختی ممکن در کودکان، این ایده که چطور میتوان کودک باهوشتر و توانمندتری از لحاظ شناختی داشت، سوالی بوده است که به شکلهای مختلف به آن پاسخ داده شده و حتی بازارهای مختلفی پیدا کرده است. از برنامههای آموزشی و ابزارهای کمکآموزشی گرفته تا اسباببازیها، کتابها، رژیم غذایی و حتی داروها و مکملهایی که بتواند به رشد بیشتر مغز و شناخت کودک یاری برساند. در این مطلب تلاش خواهیم کرد تا با بررسی این قبیل مسائل، نگاهی به مسئله ارتقای شناختی کودک بیندازیم.
تعریفهایی برای ارتقای شناختی ارائه شده است؛ تلاش برای ارتقای تاثیر و کارکرد عملکردهای شناختی ما نظیر حافظه، توجه و حل مسئله یا به عبارتی دیگر «به کارگیری مداخلاتی که برای ارتقای عملکرد انسانی طراحی شدهاند؛ فراتر از چیزی که برای دستیابی به زندگی سالم لازم است».
رشد شناختی و عصبی سالم در کودک، مسئله مهمی است که توسط فاکتورهای گوناگون زیستی و اجتماعی تعیین میشود. برای مثال فقر به شکلهای مختلفی میتواند باعث تاخیر یا کاهش رشد شناختی کودک شود. در آمریکا و بسیاری از کشورهای توسعهیافته، از هر پنج کودک، یک نفر با فقر درگیر است. این فقر میتواند در ابعاد مالی (دسترسی به منابع) یا اجتماعی (ایمنی و اجتماعپذیری) باشد. در کنار فقر، یکی از مسائلی که طبق مطالعات نشان داده شده است که بر عملکرد شناختی کودک تاثیرگذار است، مسئله مواجهه او با خشونت (دعواها، صدای شلیک گلوله و… ) است. از دیگر فاکتورهای موثر میتوان به سلامت مادر در طی بارداری، سلامت جنین در طی بارداری، ارتباط و اتصال عاطفی پس از زایمان، استرس موجود در خانه و خانواده، ارتباطات اجتماعی و عاطفی مناسب و… اشاره کرد.
زمانی که مسئله اختلالهای عصبی یا مشکلات اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی موجود را که بر تکامل عصبی و شناختی کودک اثر میگذارند، کنار بگذاریم، به مسئله ارتقای شناختی کودک سالم میرسیم. مسئلهای که شاید تشخیص مرز دقیق آن برای پزشکان متخصص اطفال و روانپزشکان کودک و نوجوان، دشوار باشد. ضمنا برخی در سالهای اخیر، مسئله ارتقای شناختی کودکان را با پرسشهایی اخلاقی مواجه ساختهاند. برخی داروها تا کنون برای ارتقای شناختی کودکان یا بزرگسالان عرضه شدهاند و برخی این مسئله را در حیطه عدالت اجتماعی مطرح کردهاند که کودکانی که از سطح اجتماعی-اقتصادی پایینتری برخوردار هستند، ممکن است فرصت برابری نداشته باشند. مسئله مهم این جاست که در این موارد، این داروها یا مداخلات اثر درمانی ندارند، بدین معنا که فرد از آنها برای درمان نقص یا بیماری در مغز و شناخت خود استفاده نمیکند. حال آیا این مداخلات برای تمام کودکان سالم لازم است؟
مسئلهای که توجه به ارتقای شناختی کودک را به خصوص در سنهای پیش از مدرسه مهم میکند، مسئله انعطافپذیری بافت مغزی یا نوروپلاستیسیتی است. بافت مغز انسان تقریبا در تمام طول زندگی، به محرکهای زیستی و محیطی پاسخ داده و با تغییر در خود، ما را قادر به عملکردهای متفاوتی میکند. یادگیریهای جدید، روابط عصبی جدید و حتی تغییر در حجم و شکل مغز، از اثرات این تغییرات دائمی است. در واقع هر ارتقای شناختی در مغز به واسطه این ویژگی مهم مغز رخ میدهد. در کودکان اما این ویژگی بیش از پیش اهمیت پیدا میکند. مغز پس از تولد نوزاد، همچنان در حال تکامل و رشد است و مراحل حساسی را سپری خواهد کرد. بسیاری از مطالعات بازههای رشدی حساسی را برای مغز و یادگیریهای شناختی نشان دادهاند و مداخلات زودهنگام را بسیار موثر دانستهاند. بسیاری از عملکردهای شناختی مثل زبان، با ضخامت و ویژگیهای مختلف بافت قشری مغز در ارتباطند و پیشرفت آنها قابل مطالعه است. در پنج سال نخست زندگی، هرچند در تعداد نورونهای مغز تغییری رخ نمیدهد، اما تمام این نورونها آمادهاند تا با یادگیری و تحریک محیطی، تواناییهای شناختی مغز را شکل دهند: مهارت حرکتی، مهارت برقراری ارتباط، مهارتهای زبانی و… . عمده بازیها و ابزارهایی که برای ارتقای شناختی کودکان در این سنین طراحی شدهاند، بر مبنای همین نوروپلاستیسیتی هستند. هرچند این مداخلات بر مبناهای درست این موضوع نظیر تحریک و فعالیت، تکرار و تمرین، حفظ و ارتقای عملکردها و مهارتها هستند، اما مطالعات مستقل زیادی بر روی اکثر آنها انجام نشده است تا بتوانند کارآیی خود را به شکل علمی اثبات کنند. بسیاری از این ابزارها و تلاشها برای ارتقای شناختی، بر دیدگاه مینیمالیستی شناختی و با تاکید بر حافظه، توجه و عملکرد اجرایی استوارند، در حالی که کودک برای رشد و ارتقای شناختی مناسب، نیازمند دیدگاهی وسیعتر است. نگاهی که از ابتدای تولد و حتی پیش از شکلگیری زبان، فارغ از ارتقای دانش او، بتواند نیازمندیهای حواس گوناگون از جمله بویایی، چشایی، حرکت فضایی و شنوایی او را تحریک کند تا محتوای کافی و متناسب شناختی در اختیارش قرار گیرد.
مداخلات دارویی متعددی تاکنون برای ارتقای شناختی مطرح شدهاند. داروهای محرک روان که تاکنون عمدتا برای درمان اختلالاتی نظیر اختلال توجه یا نقص توجه و بیشفعالی استفاده میشدند، به صورت آف-لیبل برای ارتقای شناختی استفاده شدهاند. البته باید دقت کرد، در اکثر مداخلات دارویی، شواهد تازه و اندکاند. داروهایی نظیر متیلفنیدات یا دکستروآمفتامین از جمله آنها هستند. در مورد متیلفنیدات هرچند اثر روی ارتقای شناختی غیرقابل بحث بوده است، ولی ارتقای حافظه به خصوص حافظه فضایی در افراد سالم مشاهده شده است. دارویی نظیر مدافینیل نیز با اثر بر انتقالدهنده عصبی گابا و مسیرهای مرتبط با گلوتامات، تاثیر ثبتشدهای در ارتقای شناختی داشته است.
مداخلات غیردارویی زیادی نیز برای ارتقای عملکرد شناختی مطرح شدهاند. تربیت مغز یا Brain Training از جمله آنها است که در کودکان تاثیر مثبت قابل توجهی داشته است. فعالیتهای ورزشی هوازیْ عملکرد اجرایی، حافظه و توجه را بهبود بخشیدهاند. فعالیتهای ورزشی غیرهوازی نیز از طرف دیگر سرعت یادگیری و حافظه طولانیمدت را بهبود دادهاند. ارتقای توانمندیهای شناختی دیگر نظیر گفتار و درک مفهومی نیز در این رابطه مطرح شدهاند. از جمله دلایل مطرح، افزایش خونرسانی به بخشهای هیپوکمپ و امکان استراحت بهتر بخشهای شناختی و مسئول عملکرد عالی مغز است. خواب و چرتهای کوتاه بر ارتقای حافظه موثر بودهاند. موسیقی نیز بر مهارت حرکتی، حافظه کاری و سرعت درک مفهومی تاثیرگذار بوده است. تحریک مغناطیسی مغز (TMS: Transcranial magnetic stimulation) نیز از دیگر روشهای پیشنهاد شده برای این مسئله است؛ بسته به این که تحریک در کدام قسمت مغز باشد، رشد و ارتقای عملکرد آن ناحیه گزارش شده است که البته عمدتا محدود به نواحی حرکتی بوده است.
از دیگر ابزارهای مهم و پرطرفدار ارتقای شناختی کودکان، نرمافزارها و تکنولوژیهایی هستند که به پدران و مادران کمک میکنند تا عملکرد شناختی کودک خود را به واسطه مداخلات گوناگون غیردارویی ارتقا دهند. اکثر این نرمافزارها برای کودکان بالای چهار سال قابل استفادهاند. نرمافزارها عمدتا به واسطه بازیها، صداها و گرافیکهای قابل فهم برای کودک (تصاویر انیمیشنی) تلاش میکنند تا مهارتهای توجه، حافظه و حل مسئله او را به چالش کشیده و ارتقا دهند.
برخی از این نرمافزارها تلاش میکنند تا درکی اجتماعی و حساس به عواطف را نیز در کودکان پرورش دهند. این نرمافزارها و بازیها مانند مشابههای دیگرشان برای افراد بزرگسال، به صورت پله به پله و مداوم، تمرینهای بیشتر و دشوارتری را مطرح میکنند. مهارتهای زبانی و گسترده کردن واژگان کودک نیز از دیگر تلاشهای این بازیها است. از جمله این نرمافزارها میتوان به EpicMem- Brain Training، Readlax و LogicLike اشاره کرد.
منبع: مجله مغز و شناخت، شماره 15، پاییز 1399