موسیقیشناسی شناختی، شاخهای از علوم شناختی است که با مدلسازی دانش موسیقایی نحوهی فهم موسیقی را دنبال میکند. وجه تمایز موسیقیشناسی شناختی از سایر شاخههای روانشناسی موسیقی، به روشهای خاص آن در استفاده از مدلسازی در جهت تبیین مسائل پیچیدهی شناختی باز میگردد که جنبههایی از هوش مصنوعی را نیز در بر میگیرد. استفاده از مدلها روش بسیار دقیقی را برای بررسی برهمکنش، فرمولبندی و آزمایش صحت تئوریهای شناختی در حوزهی موسیقی فراهم میکند. این حوزهی بینرشتهای، موضوعاتی نظیر ارتباطات بین جنبههای مختلف علوم شناختی و موسیقی در مغز را بررسی میکند. در این بررسیها معمولاً از مدلهای محاسباتی که از مبناهای زیستشناختی الهام گرفتهاند، نظیر شبکههای عصبی و یا برنامههای تکاملی، استفاده میگردد. در واقع، جستوجو برای یافتن اینکه دانش موسیقایی چگونه ایجاد، درک، به خاطر سپرده و یادآوری میگردد، اصلیترین هدف این دانش میباشد.
موسیقی بسیاری از فرآیندهای شناختی را در مغز درگیر میکند. یکی از مرتبطترین این فرآیندها با موسیقی تکلم است. نتایج بررسی fMRI بر روی مغز نشان داده مناطق بروکا و ورنیکه، که مناطق اصلی فعال به هنگام صحبت کردن و تحلیل گفتارند، در هنگام گوش دادن به موسیقی نیز فعالیت دارند. این ارتباطات نزدیک میان موسیقی و مهارتهای شناختی به خوبی نشان میدهد که چرا استفاده از موسیقی میتواند سبب رشد این مهارتها در فرد گردد، برای نمونه تحقیقات نشان دادهاند که گوش دادن به موسیقی سرعتِ تکامل مهارتهای آوایی زبان را در کودکان بیشتر میکند و حتی از نظر آناتومیک نیز تکامل نورونی در جنینهایی که در معرض موسیقی قرار دارند، سریعتر است.
درک موسیقی، با پردازشهای شناختی متعدد در مغز همراه است. هنگامی که فرد در حال گوش دادن، حتی به سادهترین ساختهای آوایی موسیقی است، پردازشهای مغزی فراوانی در حال انجام است تا فرد آن چه در حال روی دادن است را به درستی درک کند. پس از آن که تحریکات صوتی وارد ساختار گوش فرد شده و بر آن تأثیر گذاشتند، پیامهای عصبی حاصله به قشر شنوایی، که قسمتی از لوب گیجگاهی میباشد، وارد میشوند. پردازش صدا با بررسی فرکانس و بلندای آن آغاز میگردد. پس از آن، کارکرد مغز در بررسی جنبههای مختلف آن صوت، متفاوت خواهند بود. برای مثال، ریتم موسیقی در کورتکس ناحیهی پیشانی سمت چپ، لوب آهیانهی چپ و سمت راست مخچه بررسی میگردد، در حالی که تون و به طور کلی ساخت موسیقی، در کورتکس پرهفرونتال آنالیز میشود.
موسیقی در بهبود برخی از نقائص شناختی میتواند سودمند باشد، چرا که قادر است بسیاری از فرآیندهای مغزی را که به شکل مجتمع، کارکردهای پیچیدهی مغز نظیر کنترل حرکت، حافظه، زبان، خواندن و احساسات را کنترل میکنند، به فعالیت وا دارد. تحقیقات متعددی نشان دادهاند که میتوان در شرایط نقصان، که این کارکردها به درستی در دسترس نیستند، از موسیقی به عنوان یک روش ثانویه برای تحریک و فعال کردن آنها استفاده کرد. برای نمونه، موسیقیشناسی شناختی در حال بررسی میزان و چگونگی تأثیر موسیقی در ایجاد یک مسیر جایگزین تبادل اطلاعات و پردازش داده، در بیماریهایی با درگیری مغز، نظیر پارکینسون و دیسلکسی میباشد.
منبع: مجله مغز و شناخت، شماره 2، تابستان 1399